ماشینکاری فلزات ، فرآیند حذف مواد ناخواسته از قطعات به شکل براده (Chip) می‌باشد .

مقدار قشری که از قطعه اولیه برداشته می‌شود تا قطعه صیقلی و نهایی ایجاد گردد ، اصطلاحاً تراش خور نامیده می‌شود. در ماشین‌کاری قطعات برحسب نوع کار ازماشینهای تراش، فرز، مته صفحه‌تراش، کله‌زنی، سنگ‌زنی، تیزکاری و سوراخ‌کن استفاده می‌شود که معمولاً این قطعات خود محصول فرآیندهای ریخته‌گری، آهنگری، نورد و غیره می‌باشند.

انواع ماشینکاری

ماشینکاری با توجه به نیاز صنعت و ابزار و ماشین‌آلات به انواع مختلفی دسته ‌بندی می‌شوند .

تراشکاری

در تراشکاری، از یک ابزار برشی با لبه برشی تک برای براده‌برداری از قطعه چرخان استفاده می‌شود تا یک شکل استوانه‌ای تولید کند. حرکت اولیه با چرخاندن قطعه کار تأمین می‌شود . پیشروی با حرکت ابزار برشی به آرامی در جهت موازی با محور چرخش قطعه کار حاصل می‌گردد .

فرزکاری

ماشینکاری فلزات ، در فرزکاری، یک ابزار چرخشی با لبه‌های برش چندگانه که با آرامی حرکت کرده نسبت به ماده اولیه برای تولید سطوح صاف و هموار کار می‌کند. جهت حرکت پیشروی عمود بر محور چرخش ابزار است. .

دو شکل اصلی فرز:

  • فرزهای افقی(Peripheral Milling)
  • فرز عمودی(Face Milling)

سوراخکاری

ماشینکاری فلزات ، سوراخکاری برای ایجاد سوراخ گرد استفاده می‌شود. این کار با یک ابزار چرخشی انجام می‌شود که بطور معمول دارای دو یا چهار لبه برش به شکل مارپیچ است. ابزار در جهت موازی با محور چرخش آن به قطعه کار فزو می‌رود تا سوراخ گرد ایجاد شود.

صفحه ‌تراشی

عمل ماشینکاری ،صفحه ‌تراشی ، برای ایجاد سطوح تخت با ابزارهای برش تک ‌لبه است .

سنگ زنی

ماشینکاری سنگ زنی یک فرایند براده برداریست که عمل برداشتن مواد اضافه روی قطعه را با سایش انجام می‌دهد . هر یک از دانه‌های ساینده روی سطح، بخش کوچکی از قطعه کار را تغییر شکل می‌دهند . معمولاً سنگ زنی مرحله نهایی کار روی قطعه است که بعد از آن کیفیت سطح کار بالا رفته و در واقع نوعی پرداخت روی سطوح است.

روش‌های نوین ماشینکاری

  • ماشینکاری تخلیه الکتریکی
  • ماشینکاری با جت آبی
  • ماشینکاری شیمیایی
  • ماشینکاری الکتروشیمیایی
  • ماشینکاری با پرتو الکترونی
  • ماشینکاری پرتو لیزری
  • ماشینکاری التراسونیک
  • ماشینکاری ﺑﺎ قوس پلاسما

ماشینکاری تخلیه الکتریکی

ماشینکاری تخلیه الکتریکی ( Electrical discharge machining) به صورت مخفف (EDM) فرایند براده‌ برداری است که در آن از یک منبع ژنراتور برای تولید جرقه با ولتاژ پایین وامپر بالا بمنظور براده‌ برداری استفاده می‌شود . فرایند برش‌کاری بوسیله جرقه‌های متناوب و کنترل شده‌ای است که بین الکترود یعنی سیم و قطعه کار زده می‌شود. در این روش برای براده برداری هیچگونه تماس مستقیمی بین قطعه کار و الکترود بر قرار نمی‌شود .

ماشینکاری با جت آبی

واترجت یا جت آب یک اصطلاح عمومی برای بیان تجهیزاتی است که از یک جریان فشار بالای آب برای اهداف برشکاری و تمیزکاری بهره گرفته‌ است . جت ساینده زیرشاخه‌ای از جت آب است که از مواد ساینده برای تسریع امر برش استفاده می‌کند . جت آب خالص یا جت آب-تن‌ها اصطلاحاتی هستند برای بیان جت آبی که در آن از مواد ساینده استفاده نشده‌است .

آب خروجی از شیرهای معمولی را در نظر بگیرید که تحت فشار ۶۰۰۰ پوند بر اینچ (PSI) یا ۴۰۰۰ بار، قرار بگیرد و از طریق یک سوراخ بسیار کوچک بیرون رانده شود. آب را با سنگ ساینده مخلوط کرده، حال شما یک جریان باریک آب در حال گذر سرعت بالا را دارید که اغلب مواد را با سرعت زیاد می‌ساید. برخی از جت‌های آب «جت آب خالص» اند که دارای ذرات سنباده در جریان آب نیستند. این‌ها برای برش مواد نرمی همانند غذا، لاستیک و فوم استفاده می‌شوند .

ماشینکاری شیمیایی

ماشینکاری شیمیایی ( chemical machining) به صورت مخفف (CHM) یکی از فرایندهای ماشینکاری غیر سنتی شناخته شده‌است. شاید این نوع ماشینکاری قدیمی‌ترین نوع ماشینکاری غیرسنتی باشد که نام دیگر آن حکاکی شیمیایی یا chemical etching است . مکانیزم برداشتن فلز، واکنش شیمیایی بین قطعه و واکنشگر است .

ماشینکاری شیمیایی یک فرایند انحلال شیمیایی کنترل شده (CD) ماده قطعه کار از طریق تماس با یک معرف شیمیایی اسیدی یا قلیایی قوی است . پوشش خاصی به نام maskants از مناطقی از فلز که ماشینکاری نمی‌شوند محافظت می‌کند . (پوشش خاص به نام maskants از مناطقی از فلز که حذف نمی‌شود محافظت می‌کند . امروزه این روش بیشتر در تولید حفره‌های کم عمق در قطعات مختلف مستقل از سختی آن‌ها به کار می‌رود علاوه بر این، روش‌های ماشینکاری ‌بطور گسترده‌ای به تولید میکرو اجزای سازنده برای کاربردهای مختلف صنعتی از قبیل سیستم‌های میکروالکترومکانیکی (MEMS) و صنایع نیمه‌هادی تا قطعات بسیار بزرگ تا طول ۱۵ متر استفاده می‌شود .

ماشینکاری شیمیایی مشتمل بر دو دسته اصلی فرزکاری شیمیایی (chemical milling) و ماشینکاری فتوشیمیایی Photo) chemical machining – PCM) تقسیم می شود .

ماشینکاری الکتروشیمیایی

ماشینکاری الکتروشیمیایی ( Electrochemical machining) به صورت مخفف (ECM) که گاهی اوقات با نام برشکاری کاتدی نیز از آن یاد می‌شود، یکی از روش‌های اخیر ماشینکاری، با توانایی بالا برای استفاده است. پایه و اساس این فرایند جدید نیست؛ اما کاربرد فرایند به عنوان یک ابزار فلزکاری نوین شناخته می‌شود. گسترش وسیع این فرایند را می‌توان در راستای نیاز به ماشینکاری مواد سفت و سخت مانند تیتانیوم، افزایش یافتن هزینه تلاش و کوشش دستی و نیاز به پیکربندی‌های ماشینکاری فراتر از توانایی ماشینکاری مرسوم جستجو کرد.

یکی از بارزترین ویژگی‌های این ماشینکاری، ماشینکاری سطح‌های هندسی بسیار پیچیده است، بطوری‌ که اثر ابزار بر روی قطعه کار باقی نمی‌ماند ؛ به همین دلیل به عنوان فرایند ماشینکاری بدون تماس شناخته شده‌ است (هیچ تماسی بین قطعه کار و ابزار وجود ندارد). همین‌طور عمر زیاد ابزار کار باعث محبوبیت این روش شده‌ که می‌توان قطعات متعددی را با یک سری قالب ساخت، ماشینکاری فلزات و آلیاژها بدون توجه به مقاومت و سختی آن‌ها از دیگر ویژگی‌های این روش است. در واقع به دلیل تبدیل انرژی الکتریکی به واکنش شیمیایی است که ماشینکاری الکتروشیمیایی نامیده شده‌ است .

ماشینکاری با پرتو الکترونی

ماشینکاری پرتو الکترونی ( Electron Beam Machining) به صورت مخفف (EBM) یکی از روش‌های نوین ماشینکاری و البته یک فرایند حرارتی محسوب می‌شود که از پرتوهای الکترونی پرانرژی متمرکز شده برای ایجاد چگالی توان بسیار بالا بر روی سطح قطعه کار استفاده می‌کند و به این وسیله سبب تبخیر یا ذوب آنی ماده قطعه کار می‌شود .

در این روش ماشینکاری از یک ولتاژ بالا که معمولا تا ۱۲۰ کیلوولت است، برای شتاب‌دادن به الکترون‌ها با سرعتی در حدود ۵۰ تا ۸۰ درصد سرعت نور استفاده می‌شود . برخورد پرتو الکترونی با قطعه کار تولید پرتو X می‌کند که بسیار خطرناک و مضر است؛ بنابراین حفاظت و پوشش ضروری بوده و می‌بایست از پرسنل با مهارت کافی جهت استفاده از تجهیزات بهره برد . EBM می‌تواند برای مواد رسانا و نارسانا استفاده شود . خواص ماده نظیر چگالی، رسانایی الکتریکی و حرارتی، انعکاس و نقطه ذوب معمولا عوامل محدودکننده این فرایند محسوب نمی‌شوند. بیشترین کاربرد EBM در صنعت، دریل کاری دقیق سوراخ‌های کوچک از گستره ۰٫۰۵ تا یک میلی‌متر است .

ماشینکاری پرتو لیزری

ماشینکاری پرتو لیزری ( Laser beam machining) به صورت مخفف (LBM) یک روش براده ‌برداری است که نتیجه عمل پرتو متمرکز لیزر بر مواد مورد ماشینکاری است. در این فرایند، با انتقال انرژی فوتونیک به سطح قطعه، انرژی حرارتی آزاد شده و در اثر این حرارت در محل تابش لیزر، مواد به صورت مذاب یا بخار از قطعه جدا می‌شوند. مکانیزم سیستم تمرکز لیزر مشابه مکانیزم سیستم جوشکاری لیزری است. ماشینکاری لیزری به سه دسته اصلی ماشینکاری لیزری یک بعدی، ماشینکاری لیزری دوبعدی و ماشینکاری لیزری سه ‌بعدی تقسیم می‌شود .

ماشینکاری لیزری یک‌بعدی در واقع همان سوراخکاری لیزری است که فقط در امتداد پرتو لیزر، ماشینکاری انجام می‌شود. ماشینکاری دوبعدی شامل برشکاری لیزری، شیارزنی لیزری و علامت ‌زنی لیزری است که برشکاری لیزری بیشترین کاربرد را در این بخش دارد. در این روش امکان ایجاد شکل دوبعدی با برش قطعات تخت و مسطح در ضخامت‌های کم وجود دارد.

ماشینکاری سه‌بعدی شامل تراشکاری لیزری، فرزکاری لیزری و حکاکی لیزری است که در این روش معمولا از دو پرتو متمرکز شده‌استفاده شده و از قطعات براده ‌برداری می‌کنند. پروسه ماشینکاری لیزری با ماشینکاری‌های سنتی بسیار متفاوت است. در ماشینکاری سنتی، اساس براده‌برداری بر ایجاد تنش‌های مکانیکی از طرف اجزای برنده بر قطعات است؛ ولی در ماشینکاری لیزری اساس براده برداری را بر تمرکز انرژی حرارتی بر روی قطعه کار می‌گذارند .

ماشینکاری التراسونیک

ماشینکاری التراسونیک ( Ultrasonic machining) به صورت مخفف (USM) یکی از فرایندهای غیرسنتی ماشینکاری مکانیکی است. این فرایند به منظور ماشین‌کاری مواد سخت و یا شکننده (رسانا و غیررسانا) که سختی آن‌ها معمولا بیش از RC ۴۰ است به‌کار گرفته می‌شود. این روش ماشینکاری از یک ابزار به شکل معین و حرکت مکانیکی با بسامد بالا و یک دوغاب ساینده استفاده می‌کند. در USM برداشت مواد توسط دانه‌های سایندهای صورت می‌گیرد که به‌وسیله یک ابزار در حال ارتعاش (به صورت عمود بر سطح قطعه کار) به حرکت واداشته شده‌اند. در USM از اصل تغییر طول مغناطیسی استفاده می‌شود. هنگامی که یک جسم فرومغناطیس در یک میدان مغناطیسی متغیر پیوسته قرار داده شد طول آن تغییر می‌کند .

وسیله‌ای که صورت‌های دیگر انرژی را به امواج مافوق صوت تبدیل می‌کند مبدل فراصوتی می‌نامند. مبدل در( USM) سیگنال الکتریکی با بسامد بالا را به حرکت مکانیکی خطی (یا ارتعاش) با بسامد بالا تبدیل می‌کند. این ارتعاشات با بسامد بالا از طریق ابزارگیر به ابزار منتقل می‌شود. برای دست‌یابی به نرخ برداشت ماده(MRR) بهینه ابزار و ابزارگیر به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند تا بتوان به حالت تشدید دست یافت. تشدید (یا بیشترین دامنه ارتعاش) زمانی صورت می‌گیرد که بسامد ارتعاش با بسامد طبیعی ابزار و ابزارگیر یکی شود .

ماشینکاری ﺑﺎ قوس پلاسما

ماشین‌کاری قوس پلاسما (به انگلیسی: Plasma arc machining) به صورت مخفف (PAM) فرایندی است که در آن هوای فشرده به عنوان گاز پلاسما به‌کار می‌رود. وقتی که هوا تحت دمای بالای قوس الکتریکی قرار می‌گیرد، به گازهای تشکیل دهنده خود تجزیه می‌شود . به علت اینکه اکسیژن در پلاسمای حاصل بسیار فعال است سرعت برش تا حدود ۲۵درصد زیاد می‌شود . اشکال این روش این است که معمولا یک سطح به‌شدت اکسید شده، به ویژه با فولاد زنگ نزن و آلومینیم به‌دست می‌آید؛ همچنین هوا باید بدون ناخالصی و با فشار مناسب حفظ شود.

برای این کار از کمپرسور استفاده می‌شود. در این روش به جای تنگستن از الکترودهای هافینم مس استفاده می‌شود؛ زیرا تنگستن با اکسیژن واکنش نشان می‌دهد. عمر الکترودها بدون توجه به مواد به‌کار رفته کوتاه است. برای افزایش عمر الکترود از جریان رو به پایین اکسیژن در سوراخ نازلی که نیتروژن به عنوان گاز برشی اصلی از میان آن عبور می‌کند استفاده شده‌است. با استفاده از مخلوط گازی ۸۰درصد نیتروژن و ۲۰درصد اکسیژن سرعت برش فولاد نرم تا حدود۲۵درصد زیاد می‌شود.

پره توربین گازی، پره‌های تک‌بلور از جنس سوپرآلیاژ عمدتا به دلیل مقاومت خوب خزشی و خستگی در توربین‌های گازی هوایی و زمینی استفاده می‌شوند.

در پره توربین گازی به دلیل حذف مرزدانه و امکان عملیات حرارتی بهینه، عمر پره تا حد بسیار زیادی بیشتر از انواع دیگر ریخته‌گری شده بصورت متداول و جهت‌دار چند دانه (DS) است.

سوپرآلیاژهای تک‌بلور، پس از سوپرآلیاژهای انجماد جهت‌دار از مدرن‌ترین مواد آلیاژی توسعه داده شده برای کاربردهای دمای بالا در توربین‌های گازی هستند.

تولد سوپرآلیاژها در اوایل دهه ۱۹۴۰ میلادی با ساخت سوپرآلیاژهای کارپذیر سری نایمونیک آغاز شد که استحکام‌دهی آنها عمدتا با کار مکانیکی تامین می‌شد.

در دهه ۱۹۵۰ میلادی با ورود تکنولوژی کوره خلا (VIM) کیفیت آلیاژها دگرگون شد و با بهبود فرآیند ریخته‌گری تولید محصولات انجماد جهت‌دار (DS) در اوایل دهه ۱۹۷۰ توسعه یافت و پس از آن اولین نسل سوپرآلیاژهای تک‌بلور در اوایل دهه ۱۹۸۰ ظهور یافت، بدین ترتیب که پروژه تولید پره‌های SX در سال ۱۹۷۰ در شرکت Whitney & Pratt آغاز شد و برای اولین بار در دهه ۸۰ به پره‌هایی از جنس PWA 1422  منجر شد.

شکل (۱) روند توسعه سوپرآلیاژها در پره توربین گازی را از زمان پیدایش آنها در دهه ۴۰ نشان می‌دهد.

تا به امروز ۴ نسل سوپرآلیاژ برای ریخته‌گری قطعات تک‌بلور پره توربین گازی توسعه داده شده است.

با حذف مرزدانه در قطعات تک‌بلور نه تنها خزش که مکانیزم آن عمدتا در مرزدانه‌ها فعال می‌شود کاهش چشمگیری می‌یابد بلکه با حذف عناصر استحکام‌دهنده مرزدانه (C, B, Hf, Zr) که عناصری کاربیدساز هستند امکان عملیات محلول‌سازی قطعات (Solution Treatment) در دماهای بالاتر فراهم آمده و همگنی ساختار و اندازه و پراکندگی بهینه رسوبات امکان‌پذیر می‌گردد.

پره توربین گازی

شکل (۱) روند توسعه سوپرآلیاژها از پیدایش اولین سوپرآلیاژها تا کنون

پره توربین گازی : سوپرآلیاژهای تک‌بلور

قابلیت عملیات حرارتی قطعات تک کریستال عمدتا توسط پنجره محلول‌سازی آن و نرخ تبرید ضروری از دمای محلول‌سازی تعیین می‌شود.

فاکتورهایی که پنجره محلول‌سازی را محدود می‌کنند، دمای انحلال گاماپرایم، دمای ذوب موضعی، و افزایش تمایل به تبلور مجدد است.

کاربیدهای ناشی از عناصر کاربیدساز در دماهای بالای محلول‌سازی می‌توانند منجر به ذوب موضعی (Incipient Melting) شده و نقاط ضعیف و مستعد جوانه‌زنی ترک ایجاد می‌کنند، با حذف این عناصر در آلیاژهای تک‌بلور این مشکل برطرف شده و امکان محلول‌سازی در دماهای بالاتر فراهم می‌شود،

به عبارت دیگر پنجره عملیات محلول‌سازی فراخ‌تر می‌شود.

محلول‌سازی در دمای بالا با کاهش ریزجدایش‌ها (Microsegregation) و کاهش فاز یوتکتیک که به هنگام ریخته‌گری تشکیل می‌شود،خواص نهایی را بهبود می‌بخشد.

ریخته‌گری قطعات تک‌بلور بخصوص پره‌های تک‌بلور همچنین این امکان را می‌دهد تا با همراستا شدن جهت کریستالی <001> با محور پره، تنش حرارتی (Thermal Stress) بوجود آمده در پره کاهش یافته و مقاومت خستگی سیکل پایین (LCF (Low Cycle Fatigue)) آن افزایش یابد.

این امکان بخصوص برای پره‌ توربین‌ گازی هوایی که به کرات خاموش و روشن می‌شود حیاتی است و به این دلیل میسر می‌شود که جهت <001> دارای مدول یانگ (E) کمینه بوده و بنابراین طبق رابطه تنش-کرنش برای یک کرنش ثابت، تنش نیز در این جهت کمینه خواهد بود و در نتیجه در این راستا مقاومت به خستگی سیکل پایین بیشینه می‌شود.

شکل (۲) نشان می‌دهد که چگونه مقاومت به خستگی سیکل پایین در جهت <001> بیشینه است، در حالیکه این خواص در جهت <111> که بیشینه مدول یانگ را دارد، کمینه می‌باشد.

آغاز پیدایش آلیاژهای تک‌بلور با حذف عناصر استحکام‌بخش مرزدانه نظیر C، B در نسل اول این آلیاژها آغاز شد.

در نسل دوم و سوم علاوه بر حذف آن عناصر، به ترتیب تا ۳ و ۶. عنصر دیرگداز Re افزوده شد و در نسل چهارم ضمن حفظ میزان Re افزوده شده در نسل سوم، تا میزان ۶ عنصر دیرگداز Ru نیز افزوده شد.

در پی چاره‌جویی برای ظهور فازهای ترد و شکننده TCP (فازهاي TCP (Topologically Closed Packed) فازهاي مضر بين فلزی هستند که در عملیات حرارتي در مرزدانه فاز رسوب می‌کنند.

این ترکیبات به فرمول AxBx هستند که A و B از عناصر واسطه با الكترونگاتیویته کاملا متفاوت می‌باشند.

در نسل سوم بود که مقادیری Ru در نسل چهارم افزوده شد که پایداری فازی بهتری را فراهم می‌آورد. علاوه بر آن افزودن Ru شدت جدایش عنصر Re را که معمولا در فاز γ متمرکز می‌شود کاهش می‌دهد.

جدول (۱) ترکیب شیمیایی سوپرآلیاژهای تک‌بلور نسل اول تا چهارم را نمایش می‌دهد.

پره توربین گازی

شکل (۲) نشان می‌دهد که چگونه مقاومت به خستگی سیکل پایین در جهت <001> بیشینه است،

ضریب نفوذ پایین عناصر دیرگداز نظیر Re منجر به ریزتر شدن رسوبات ‘γ در پی عملیات پیرسازی در آلیاژهای حاوی این عناصر می‌شود.

از سوی دیگر، افزودن Re باعث افزایش جدایش عناصر دیگر می‌شود، خواه عناصری که در مرکز دندریت جدایش می‌یابند نظیر Re, W, Co یا عناصری که در مناطق بین دندریتی جدایش می‌یابد نظير Ta, Al, Ni. همچنین عنصر Re که نسبت به Ru تمایل بیشتری به جدایش در فاز γ دارد بیشتر از Ru سختی این فاز را افزایش می‌دهد.

بطور کلی، در رابطه با خصوصیات ریزساختاری قطعات تک‌بلور چند فاکتور موجب بهینه شدن خواص مکانیکی قطعه می‌شود که عبارتند از:

پره توربین گازی

جدول (۱) ترکیب شیمیایی سوپرآلیاژهای نسل اول تا چهارم

  • در کسر حجمی بالای رسوبات ‘γ (حدود ۷۰٪) مرز فازهای γ/’γ بیشینه مقاومت را در برابر خزش از خود نشان می‌دهند،و لذا در این کسر حجمی بهترین خواص خزش بدست می‌آید.
  • ترکیب شیمیایی آلیاژ حتی‌المقدور بایستی طوری طراحی شود که عدم انطباق شبکه (Misfit) بین γ/’γ حداقل باشد زیرا بدین ترتیب انرژی فصل مشترک γ/’γ حداقل شده و رشد فاز ‘γ که نامطلوب است محدود می‌شود.
  • عناصر ضد خزش نظیر Re، W، Ta، Mo و Ru بایستی در ترکیب شیمیایی به اندازه کافی لحاظ شده باشند اما مقدار آنها نبایستی به حدی باشد که منجر به تشکیل فازهای مضر TCP بشود. تجربه نشان داده که بهبود استحکام خزش از بیشترین به کمترین طبق ترتیب زیر صورت می‌گیرد. بدین ترتیب بهترین استحکام‌دهنده‌ها آنهایی هستند که کندتر از همه در نیکل نفوذ می‌کنند.

Co→ Cr→ Ta→ W→ Re

  • همچنین ترکیب شیمیایی باید طوری طراحی شود تا از زوال سطح قطعه (Surface Degradation) به دلیل تماس با هوای داغ ضمن کار توربین اجتناب شود. این مساله به تسهیل و تسريع تشکیل اکسیدهای پایداری نظیر Al2O3 مربوط می‌شود که تشکیل آنها در آلیاژهای نسل دوم نظير PWA 1484 نسبت به آلیاژهای نسل اول نظیر PWA 1480 با تغییر ترکیب شیمیایی تسهیل شده و در نتیجه همانطور که شکل (۳) نشان می‌دهد مقاومت در برابر زوال سطحی افزایش می‌یابد.
پره توربین گازی

شکل (۳) مقاومت در برابر زوال سطحی قطعات تک‌بلور و با تغییر ترکیب شیمیایی

آنچه در مورد روند توسعه آلیاژهای تک‌بلور از نسل اول تا نسل چهارم مورد بحث واقع شد عمدتا برای کاربرد در پره توربین گازی هوایی می‌باشد.

تعمیم کاربرد این آلياژها برای پره‌های تک‌بلور توربین‌های بزرگ صنعتی، محدودیت‌هایی دارد که بایستی با تعدیل مناسب آلياژ برطرف شوند.

از جمله، حضور عناصر دیرگداز گران‌قیمت نظير Re هزینه تولید پره‌های بزرگ این توربین‌ها را بشدت بالا می‌برد.

علاوه بر آن، از آنجا که به دلیل بزرگی این پره‌ها زمان فرآیند و در نتیجه زمان تماس قالب سرامیکی با مذاب بیشتر است، لذا حضور عناصر واکنش‌دهنده نظیر پیتریم (Yttrium) و هافنیم (Hafinium) در ترکیب شیمیایی این آلياژها به دلیل واکنش با قالب مشکل‌ساز می‌شود.

همچنین در این قطعات بزرگ جدایش عناصر دیرگداز این آلياژها نظير Re و W وضعیت بحرانی‌تری پیدا می‌کند که تعدیل آن با عملیات حرارتی را مشکل‌تر می‌کند.

شواهد نیز نشان می‌دهد که شرکت‌هایی نظیر GE و زیمنس که دست اندر کار تولید پره‌ توربین‌ گازی صنعتی بزرگ هستند تعدیل‌هایی مناسب را در این زمینه اعمال کرده‌اند بطوریکه شرکت زیمنس و GE برای پره‌های تک‌بلور خود به ترتیب از آلیاژهای اصلاح شده PWA 1483 و آلیاژ نسل اول Rene N4 استفاده می‌کنند که هر دو فاقد عنصر واکنش‌دهنده Hf و عنصر دیرگداز Re هستند. جدول (۲)

از سوی دیگر الزامات مربوط به پره‌ توربین گازی‌ هوایی و صنعتی تفاوت‌هایی را نشان می‌دهند.

همانطور که جدول (۳) نشان می‌دهد، این الزامات چندان مشابه نیست.

پره توربین گازی

جدول (۲) آلیاژهای تک‌بلور استفاده شده در پره‌های تک‌بلور توربین‌ گازی صنعتی [ForcastInternational]

پره توربین گازی

جدول (۳) الزامات تکنولوژی تک‌بلور برای پره توربین‌ گازی زمینی بزرگ در مقایسه با پره توربین‌ گازی هوایی

در حالیکه در توربین‌های هوایی به دلیل خاموش و روشن شدن مکرر موتور به خواص خستگی حرارتی بالا نیازمندیم در توربین‌های گازی صنعتی به مقاومت بالا در برابر اکسیداسیون، خوردگی داغ و خزش نیازمندیم.

بنابراین ملزوماتی که در توربین‌های گازی صنعتی بایستی برای پره‌ها در نظر گرفت، در برخی موارد از ملزومات پره‌های هوایی فراتر می‌روند که این موارد عبارتند از:

  • رفتار خزشی بلندمدت پره توربین گازی
  • پایداری ریزساختاری بلندمدت پره توربین گازی
  • مقاومت به خوردگی داغ بلندمدت در حالت پره پوشش داده شده و همچنین در صورت تخریب پوشش پره توربین گازی
  • قابلیت ریخته‌گری و قابلیت عملیات حرارتی پره بر حسب اندازه و وزن پره توربین گازی

پره توربین گازی : ریخته‌گری قطعات تک‌بلور

ریخته‌گری پره توربین گازی چند دانه انجماد جهت‌دار (DS) و تک‌بلور (SX) در صنعت به دو روش LMC و HRS و بطور بسیار محدودتر روش کاشت بذر (Seed) انجام می‌گیرد که دو روش اول صنعتی و تولیدی بوده و روش سوم، از لحاظ تولیدی کند و هزینه‌بر بوده و کاربرد محدودی در تولیدات انبوه صنعتی دارد.

عمده عیوب محصولات تک‌بلور ریختگی عبارتند از:

Freckling:

مارپیچی از دانه‌های هم‌محور که توسط جدایش عناصر در حالت مایع بوجود می‌آید و در شکل (۴-b) نشان داده شده است.

هنگام انجماد تک کریستال سوپرآلیاژ به دلیل رشد دندریتی جبهه انجماد و همین‌طور به دلیل حضور عناصر متعدد در سیستم آلیاژی، یک گرادیان دانسیته در اطراف دندریت‌ها و در مذاب شکل می‌گیرد، بدین ترتیب که ضمن انجماد، در فاز مذاب، عناصر با دانسیته بالا (Re و W) به سمت مرکز دندریت‌ها متمایل می‌شوند در حالیکه عناصر با دانسیته پایین‌تر (Ti, Al) در مذاب بین دندریت‌ها باقی می‌مانند، به همین دلیل مذاب بین دندریت‌ها از مذابی که درست مقابل نوک دندریت‌هاست سبک‌تر می‌باشد.

به دلیل این اختلاف دانسیته، جریان‌های همرفتی نسبتا شدید تشکیل می‌شود، که موجب شکسته شدن بازوهای ثانویه دندریتی شده و محل جوانه‌زنی دانه‌های جدید را به عنوان عيوب Freckle مهیا می‌کنند.

این عیوب بخصوص در انجماد تک کریستال‌های بزرگ رایج بوده و معمولا بصورت زنجیره‌ای از دانه‌هایی هستند که در جهت انجماد در مناطق بین دندریتی قرار گرفته‌اند.

Silver عیوب دانه با انحراف زاویه متعادل ریزتخلخل:

توزیع یکنواخت ریزتخلخل‌های بین دندریتی که با افزایش گرادیان دمایی حین انجماد کاهش می‌یابند.

Spurious Grains: مرزدانه‌های بزرگ زاویه شکل (۴-a).

عيوب Orientation:

جهت <001> بایستی در راستا یا با انحرافی حداکثر تا °15 از محور پره باشد.

در صورتی که این انحراف از °15 تجاوز کند این عیب پدید می‌آید.

دانه اضافی:

به دلیل درست عمل نکردن سلکتور و یا جوانه‌زنی دانه جدید در شرود یا Platform صورت می‌گیرد.

تبلور مجدد (Recrystallization):

تشکیل مرزدانه‌های بزرگ زاویه در مرحله عملیات محلول‌سازی به دلیل انقباض فلز حول ماهیچه در مرحله ریخته‌گری و در نتیجه ایجاد تنش پسماند محتمل می‌باشد.

آخال‌های اکسیدی پایدار: Al2O3

کاربیدهای TiC

پره توربین گازی

شکل (۴): عکس‌های مقاطعی از پره با عیوب: (a): مرزدانه بزرگ-زاویه و (b): زنجيره Freckle

روش HRS

در سوپرآلیاژهای متداول محل شکست پره توربین گازی در بسیاری موارد ناشی از ترک‌هایی است که از محل کاربیدها نشات می‌گیرد، از آنجا که در تک کریستال‌ها، کربن (C) و سایر عناصر کاربیدساز حضور ندارند، ایجاد ترک‌ها عمدتا نه از محل کاربیدها بلکه از محل تخلخل‌ها (Pores) صورت می‌گیرد.

ایجاد گرادیان‌های دمایی بالاتر در فرآیند انجماد جهت‌دار فراوانی تخلخل‌ها را کاهش می‌دهد.

یکی از این روش‌ها روش HRS می‌باشد.

در این روش که در شکل (۵) بطور شماتیک نشان داده شده است، در قسمت گرم کوره و قسمت سرد کوره به ترتیب گرم نگه‌داشتن مذاب و استخراج حرارت از طریق مکانیزم تشعشعی صورت می‌گیرد.

آلیاژ در یک کوره القایی ذوب شده و سپس به درون قالب که در یک کوره تشعشعی و در دمایی اندکی بالاتر از دمای ذوب است ریخته می‌شود.

سپس قالب از این کوره تشعشعی، به محفظه خنک کوره با یک سرعت مشخص بیرون‌کشی قالب (Withdrawal Rate) که تقریبا برابر نرخ انجماد (Solidification Rate) است بیرون کشیده می‌شود.

قسمت گرم کوره توسط یک حلقه سرامیکی آب سرد به نام Baffle از قسمت سرد کوره جدا می‌شود. قسمت پایین قالب باز بوده و توسط صفحه آبگرد مسی به عنوان مبرد و محل آغاز انجماد مسدود می‌شود.

انجماد از قسمت تماس آبگرد مسی با مذاب آغاز شده و با بیرون کشیدن قالب جبهه انجماد به سمت بالای قالب حرکت می‌کند.

بدین ترتیب جبهه انجمادی (فصل مشترک جامد مایع) برای تامین انجماد جهت‌دار بصورت تخت و هم‌سطح Baffle باقی می‌ماند.

جداکننده Baffle مانع نفوذ تشعشعات حرارتی از قسمت گرم به قسمت سرد و در نتیجه قسمت منجمد شده قطعه می‌شود که این مساله به پایداری جبهه انجماد و حفظ گرادیان حرارتی کمک می‌کند.

یکی از خصوصیات ریزساختاری که حصول آن به منظور همگن نمودن آسان‌تر ریزساختار در عملیات محلول‌سازی تعیین‌کننده است ساختار دندریتی هرچه ظریف‌تر می‌باشد.

تحقق چنین خصوصیتی ایجاب می‌کند که گرادیان دمایی در فرآیند انجماد تا حد ممکن بالا باشد.

از سوی دیگر سرعت انجماد بستگی به شار گرما (Heat Flux) هدایت حرارتی مواد قالب، و قابلیت استخراج حرارت از قسمت منجمد شده قطعه را دارد.

بخصوص در مورد خوشه‌های بزرگ، افزایش قطر روزنه پایین کوره در محل بافل و همچنین شار حرارتی بالاتر امکان کنترل گرادیان دمایی را مشکل می‌کند

بطوریکه به منظور هماهنگی با این شار بالاتر و کنترل بهتر گرادیان الزاما بایستی سرعت بیرون‌کشی و در نتیجه سرعت انجماد کاهش بیابد.

این کاهش در سرعت انجماد همانطور که در شکل (۶) نشان داده شده است منجر به حرکت به سمت منطقه حساس به تشکیل عیوب Freckle می‌شود.

عیبی که در روش LMC با امکان افزایش گرادیان و افزایش سرعت رشد تا حدود زیادی برطرف می‌شود.

پره توربین گازی

شکل (۵): انجماد جهت‌دار به روش الف) سرد کردن با فلز مذاب (LMC) ب) روش انجماد با نرخ بالا

پره توربین گازی

شکل (۶) اثر گرادیان دمایی و سرعت رشد بر عیوب

عمده تفاوت ریخته‌گری در تولید پره‌های DS و SX مربوط به پارامترهای ریخته‌گری نظیر سرعت بیرون‌کشی قالب و تفاوت‌هایی در قالب ریخته‌گری می‌باشد.

قالب ریخته‌گری پره‌های تک‌بلور پس از ستون آغازکننده انجماد (Starter) که از مبرد مسی آغاز می‌شود و در آن دانه‌های موازی بصورت جهت‌دار رشد می‌کنند، به قسمتی به نام انتخاب‌کننده (Selector) می‌رسد که در نهایت یکی از دانه‌های جهت‌دار ستون Starter از آن خارج شده و باقی دانه‌ها در این قسمت از رشد به داخل قطعه باز می‌مانند.

طراحی این قسمت در قالب پره‌های SX، مهمترین بخش متمایزکننده نسبت به پره‌های DS می‌باشد.

شکل (۷) تفاوت قالب تولید پره‌های DS و SX را نشان می‌دهد.

همچنین در این شکل نمای یک پره توربین تک‌بلور ریخته‌گری شده مشاهده می‌شود.

شکل (۸) برخی از انواع Selectorهایی را که در این روش به کار می‌رود نشان می‌دهد.

روش LMC

برای رفع عیوب Freckle و حصول دیگر مزایای ریزساختاری در فرایند انجماد جهت‌دار، نیاز به سرعت سریع‌تر استخراج دما از مذاب داریم.

برای رسیدن به این مقصود از روشی به نام LMC (Liquid Metal Cooling) استفاده می‌شود.

در طول فرآیند HRS تاثیر خنک‌کنندگی مبرد مسی به تدریج با بیرون کشیدن قالب و در نتیجه فاصله گرفتن جبهه انجماد از مبرد مسی کاهش یافته و این مساله باعث کاهش گرادیان دمایی و نرخ تبرید (Cooling Rate) می‌شود.

این کاهش گرادیان دمایی و نرخ تبرید باعث می‌شود دانه‌های هم‌محور آغاز به جوانه‌زنی و رشد کنند و فرآیند انجماد تک کریستال دچار اختلال شود.

به همین دلیل با روش LMC که طی آن قالب هنگام خروج داخل مذاب یک فلز با دمای ذوب پایین وارد می‌شود، گرادیان دمایی ثابت حفظ شده و احتمال عیوب پایین می‌آید. این روش باعث بهبود چشمگیری در سرعت و توزیع خروج گرما از قالب می‌شود.

در این روش برخلاف روش HRS قالب به داخل یک مذاب بیرون کشیده می‌شود که در این صورت استخراج گرما از طریق فلز مذاب خنک‌کننده سریع‌تر و پایدارتر خواهد بود و می‌توان سرعت بیرون کشیدن قالب را نیز افزایش داد.

این مذاب گرماگیر که بایستی دمای ذوب پایینی داشته باشد عموما قلع بوده که دمای ذوب آن C°۲۳۲ می‌باشد.

ساختار یک کوره انجماد جهت‌دار LMC در شکل (۵-الف) نشان داده شده است.

پره توربین گازی

شکل (۷) فرآیند انجماد جهت‌دار برای قطعات (a DS و (b SX و (c نمونه پره ریخته‌گری شده به روش SX

پره توربین گازی

شکل (۸) انواع انتخاب‌کننده (Selector) برای رشد تک‌بلور: a) Angled, b) inclined ramp, c) helix, d)restrictor

تفاوت عمده این روش با روش HRS آنست که هر چند همچون روش نخست تامین حرارت قالب در قسمت گرم با تشعشع حرارتی تامین می‌شود

اما استخراج گرما از قالب در قسمت خنک کوره توسط مکانیزم انتقال حرارت به فلز مذاب خنک‌کننده صورت می‌گیرد.

دو پارامتر عمده کنترل‌کننده فرآیند انجماد گرادیان دمایی (G) و سرعت رشد انجماد (۷) می‌باشد.

در همه روش‌های انجماد جهت‌دار تامین گرادیان دمایی بالا مورد نظر و مطلوب است.

همانطور که در شکل (۹) نشان داده شده در روش HRS این فرآیند در گرادیان بالا و سرعت رشد پایین صورت می‌گیرد و در روش LMC، گرادیان بالا در سرعت رشد بالا نیز تامین می‌شود و می‌توان سرعت بیرون‌کشی قالب را افزایش داد.

شکل (۱۰) مقایسه‌ای است بین جهت ممکن تغییرات این دو پارامتر در روش‌های LMC ، HRS و Down-Power.

مزایای روش LMC نسبت به روش بریجمن (HRS)

مزایای روش LMC نسبت به روش بریجمن (HRS) عبارتند از:

  • سیلان و خروج گرمای یکنواخت
  • ریزجدایش کمتر
  • ریزساختار ریزتر و یکنواخت‌تر
  • خواص مکانیکی بهینه
  • نرخ تبرید (Cooling Rate) هنگام انجماد می‌تواند به ۳ تا ۹ برابر افزایش یابد
  • امکان سرعت بالاتر بیرون کشیدن قالب (کشش قالب) و در نتیجه سرعت تولید و کاهش هزینه‌ها فراهم می‌شود.
  • گرادیان حرارتی تا ۳ برابر و نرخ رشد تا ۲ برابر قابل افزایش است
  • از آنجا که سرعت کشش قالب ۲ تا ۴ برابر روش بریجمن قابل حصول است، این روش برای ریخته‌گری پره‌های بلند توربین‌های صنعتی که گاه زمان ریخته‌گری آنها به ۱ یا ۲ ساعت می‌رسد بسیار مقرون به صرفه است.
  • ساختار دندریتی بسیار ریز قابل حصول است.
  • با افزایش نرخ تبرید اندازه تخلخل‌های احتمالی (Porosity) کاهش یافته، اندازه محل جوانه‌زنی ترک نیز کوچک می‌شود که این مساله در عمر خستگی سیکل پایین حائز اهمیت است
پره توربین گازی

شکل (۹) جهت تغییرات گرادیان دمایی و نرخ رشد برای دو روش HRS و LMC

پره توربین گازی

شکل (۱۰) دامنه گرادیان حرارتی و سرعت رشد برای سه فرآیند انجماد مناسب برای ریختگی‌های پره توربین: فرآیند خاموش کردن کوره، بریجمن و LMC فلش‌ها نشان‌دهنده جهاتی هستند که در آنها تغییرات در شرایط فرآیند را می‌توان به آسانی انجام داد

برای حصول نتیجه بهتر در این روش مذاب خنک‌کننده بایستی دارای دمای ذوب کم، فشار بخار کم، ضریب انتقال حرارت بالا و ویسکوزیته کم باشد.

همچنین مذاب مورد نظر بایستی دارای هزینه پایین بوده و سمی نباشد.

بطور تقریبی می‌توان گفت که حاصل‌ضرب نرخ رشد در گرادیان، مشخص‌کننده نرخ تبرید (Growth Rate x Gradient = Cooling Rate) است.

بنابراین، افزایش هر کدام از این پارامترها تا ۲ برابر یا بیشتر منجر به افزایشی ۴ برابر یا بیشتر در نرخ تبرید شده که این خود منجر به بهبود ریزساختار،

نظیر فاصله بازوی دندریتی کمتر، جدایش دندریتی کمتر، عدم تشکیل فازهای زود ذوب غيرتعادلی نظیر یوتکتیک ‘γ-γ و کاهش تخلخل بین دندریتی می‌شود.

این اصلاحات خود منجر به بهبود خواص کششی، خزش و خستگی می‌شود.

پایین بودن میزان نرخ تبرید بخصوص آنجا نامطلوب‌تر است که آلیاژهای مدرن حاوی عناصر دیرگداز Re و W برای ریخته‌گری پره‌های توربین‌های زمینی استفاده می‌شوند، چرا که در نرخ تبرید پایین این عناصر منجر به جدایش بالایی می‌شوند.

بنابراین روش LMC با افزایش نرخ تبرید برای این قبیل آلياژها و قطعات اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

مزیت دیگر روش LMC زمانی آشکار می‌شود که یک خوشه ریخته‌گری می‌شود.

بدین ترتیب در روش معمولی بریجمن به دلیل اینکه Baffle نمی‌تواند قسمت‌های داخلی خوشه را از تشعشع حرارتی قسمت گرم کوره حفظ کند

عملا گرادیان غیریکنواخت و پایین‌تری حاصل می‌شود که بر کیفیت قطعه تاثیر می‌گذارد.

اما با روش LMC در اثر جریان مذاب در داخلی‌ترین زوایای خوشه نیز فرآیند خنک‌کنندگی بصورت یکنواخت اتفاق افتاده و گرادیان دمایی بالا و یکنواخت اتفاق می‌افتد.

شکل (۱۱) نقصان ناشی از نفوذ تشعشع به قسمت‌های مرکزی خوشه و عدم حصول استخراج یکنواخت حرارت را در روش بریجمن نشان می‌دهد.

پره توربین گازی

شکل (۱۱) نفوذ تشعشع به بخش‌های داخلی خوشه و عدم استخراج یکنواخت حرارت در روش HRS

اما روش LMC معایبی نیز دارد که در بسیاری موارد به مقتضای وضعیت شرکت‌ها موجب چشم‌پوشی از آن در برابر روش بریجمن می‌شود.

عمده این معایب عبارتند از شوک حرارتی قالب در تماس با مذاب خنک‌کننده، تبخیر مذاب خنک‌کننده در فضای خلا کوره، گران بودن و مسائل صرفه اقتصادی این روش.

روش کاشت بذر (Seed)

در این روش یک بلور با جهت‌گیری کریستالی مورد نظر به عنوان بذر اولیه در قسمت پایینی قالب کاشته می‌شود.

این بذر نبایستی در تماس با مذاب کاملا ذوب شود و بدین ترتیب انجماد مذاب ریخته‌گری شده را در جهت مورد نظر هدایت می‌کند.

این روش که توسط شرکت Rolls-Royce مهندسی شده، هر چند آمار انحراف جهت <001> را از محور پره همانطور که در شکل (۱۲) نشان داده شده کاهش می‌دهد اما تولیدی نبوده و کاربرد گسترده‌ای در صنعت پیدا نکرده است.

شماتیکی از قالب و محل قرارگیری بذر در قالب در شکل (۱۳) نشان داده شده است.

پره توربین گازی

شکل (۱۲) مقایسه انحراف جهت کریستالی <001> از محور پره در دو روش کاشت بذر و روش متداول HRS

پره توربین گازی

شکل (۱۳) شماتیکی از نحوه قرارگیری بذر در ریخته‌گری پره‌های تک‌بلور

نتیجه‌گیری

آلیاژهای تک‌بلور که در چهار نسل توسعه یافته‌اند و در جدول (۱) معرفی شده‌اند عمدتا برای کاربرد در قطعات داغ توربین‌های هوایی می‌باشند و در محدودیت عمده آنها یکی گران بودن عناصری چون Re در ترکیب آنها و همچنین حضور عناصر واکنش‌دهنده‌ای نظیر Hf که به شدت با قالب واکنش می‌دهند کاربرد آنها را در پره‌های بزرگ توربین‌های صنعتی محدود می‌کند.

لذا به منظور استفاده از آنها در این نوع توربین‌ها، شرکت‌ها اقدام به تعدیل و اصلاح ترکیبات شیمیایی آنها می‌کنند و به آلیاژهای جدیدی دست می‌یابند چنانکه شرکت GE و زیمنس این کار را انجام داده‌اند.

از نظر روش ریخته‌گری قطعات تک‌بلور عمدتا دو روش LMC و HRS توسعه داده شده‌اند که هر کدام دارای مزایا و معایب خاص خود هستند.

در حالیکه روش LMC امکان تحقق گرادیان بالا را در سرعت انجماد نسبتا بالاتر ایجاد می‌کنند و حفظ گرادیان یکنواخت بالا در آنها به دلیل محیط خنک‌کننده فلز مذاب میسر می‌شود اما شوک حرارتی قالب در تماس با مذاب خنک‌کننده، تصعید بخارات مذاب خنک‌کننده در فضای خلا و همچنین گران بودن این روش کاربرد این روش را محدود می‌کند.

از سوی دیگر روش HRS با مکانیزم استخراج تشعشعی حرارت، روش ساده‌تر و کم‌هزینه‌تری است، اما به دلیل کنترل ضعیف‌تر بر گرادیان دمایی احتمال تشکیل عیوب Freckle در این روش افزایش می‌یابد و نرخ بیرون‌کشی پایین قالب سرعت تولید را کاهش می‌دهد.

روش کاشت بذر (seed) هر چند قطعات با کیفیت بالاتری تولید کرده و نرخ ردی قطعات را کاهش می‌دهد اما صنعتی نبوده و کاربرد چندانی در صنعت ندارد.

با افزایش جمعیت کره زمین و نیاز به مصرف برق، نیروگاه های تولید برق روز به روز بیشتر شدند و
یکی از نکاتی که باید در نظر داشت آلودگی محیط زیست است که با استفاده از توربین ها به حداقل رسید.

عدم استفاده از سوخت در تولید برق، منجر به تولید کمتر دی اکسید کربن و نهایتا جلوگیری از گرم شدن کره زمین خواهد شد.

توربین به عنوان قلب و المان اصلی نیروگاه شناخته می شود و کارکرد آن از یک آسیاب بادی ساده تا نیروی پیشران کشتی یا هواپیما همه به یک صورت است.

اگر دوست دارید بیشتر درباره این وسیله ساده اما درعین حال پرکاربرد بدانید با ما در این مقاله همراه شوید.

 

1- تعریف توربین

موتوری چرخنده که می تواند از یک سیال، انرژی به دست آورد را توربین یا چرخنده می گویند.

ساده ترین نوع آن، چرخاب یا همان آسیاب بادی است.

با وزش باد و عبور آن از میان بادبان های آسیاب، سبب چرخش آنها شده و بخشی از انرژی جنبشی باد را به انرژی مکانیکی تبدیل می کند که
این انرژی صرف چرخیدن سنگ های آسیاب می شود.

به بیان علمی تر می توان گفت، توربین یک وسیله مکانیکی دوار است که انرژی را از یک جریان سیال دریافت و آن را به کار مفید تبدیل می کند.

تئوری کارکرد توربین ها بر پایه وجود یک سیال عامل دارای یک انرژی پتانسیل که می تواند تراکم پذیر و یا تراکم ناپذیر باشد شکل گرفته است.

توربین چیست

برخلاف ظاهر ساده ای که دارند برای جمع آوری بهینه انرژی توسط آن ها، اصول مهندسی و فیزیکی مختلفی به کار گرفته می شود که
در ادامه بیشتر توضیح خواهیم داد.

2-انواع توربین

2-1-بر اساس نوع سیال

توربین ها با توجه به نوع سیالی که در تولید انرژی آنها نقش دارد به انواع زیر تقسیم می شوند:

  1. توربین بادی
  2. توربین هیدرولیک و چرخ های آبی
  3. توربین گازی
  4. توربین بخار
  5. توربین های زمین گرمایی

پره ها و پوشش ظاهری آن ها نیز می تواند اشکال هندسی مختلفی داشته باشد که هر کدام منحصر به نوع سیال و بازده متفاوتی است.

2-2 بر اساس اصول طراحی

هم چنین توربین ها از دیدگاه طراحی و اصول فیزیکی نیز شامل انوع مختلف زیر هستند:

  • توربین های ضربه ای
  • توربین های واکنشی
  • توربین های تک محور و دو محور

3-2 انواع کاربرد خاص

با توجه به کاربرد خاص و منحصر به فردی که هر توربین می تواند داشته باشد نیز انواع متنوعی وجود دارند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • توربین پلتون
  • توربین فرانسیس
  • توربین کاپلان
  • توربین دریازو

با توجه به تصویر زیر به سهولت می توانید متوجه تفاوت ظاهری آنها بشوید. 

انواع توربین

3 نقش توربین ها در تولید انرژی

در تمام ادوار تاریخ همواره زندگی بشر به انرژی وابسته بوده است زیرا که
انسان برای به حرکت درآوردن ماشین ها و دستگاه ها و وسایل مختلف که در خدمت اوست به انرژی زیادی احتیاج دارد.

با توجه به اینکه دنیای امروز با بحران های اقتصادی زیادی روبه رو شده است،
باید از میزان وابستگی خود در تامین انرژی مورد نیازمان از طریق سوخت های فسیلی و تجدید ناپذیر تا حد بسیار زیادی کم کنیم.

به همین سبب انسان به دنبال منابع جدید برای تامین انرژی ارزان می باشد که
از آن جمله می‎توان استفاده از انرژی خورشید باد، آبی و زمین گرمایی را نام برد.

امروزه در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، بهره گیری انرژی باد و زمین گرمایی به دلیل پاک و ارزان بودن در تولید برق مورد توجه قرار گرفته اند.

بهره گیری از انرژی باد به منظور تولید برق در سراسر دنیا در حال فرا گیر شدن است.

تولیدات جدید در حوزه مزرعه های بادی به گسترش آن ها کمک بسیاری کرده است.

همان طور که می دانید با استفاده از توربین های بادی می توان انرژی باد را به چرخاندن توربین واداشت و
توربین نیز با چرخاندن ژنراتور (مولد) برق تولید می کند.

در کشور ما نیز منابع بسیار زیادی برای بهره مندی از انرژی باد در کشور شناسایی شده است که
می توان در این مناطق نیروگاه های بادی احداث کرد.

در حال حاضر چیزی بیش از دو سوم ظرفیت نیروگاه های فسیلی را که از نفت و گاز استفاده میکنند، می توان تبدیل به نیروگاه های بادی کرد.

4 توربین بادی

توربین بادی

انرژی های بادی را می توان در موارد بسیاری مانند مثال های زیر استفاده کرد:

  • تولید الکتریسیته
  • پمپاژ آب از چاه ها و رودخانه ها
  • آرد کردن غلات
  • کوبیدن گندم
  • گرمایش خانه

این وسیله می تواند انرژی جنبشی باد را به انرژی الکتریسیته تبدیل کند.

استفاده از انرژی بادی در توربینهای بادی که به منظور تولید الکتریسیته بکار گرفته می شوند از نوع توربینهای سریع محور افقی می باشند.

میزان هزینه ساخت یک توربین بادی با قطر مشخص، در صورت افزایش تعداد پره ها بسیار بالاست.

مکان هایی که شبکه برق رسانی در آن ها ضعیف و بارهای محلی در نزدیکی ژنراتورهای بادی وجود دارند استفاده از این حامل انرژی کاربرد بیشتری خواهد داشت.

ساز و کار پره های اکثر توربینها حتی با وزش یک نسیم ملایم نیز سازگار است.

یعنی بادی با سرعتی حدود 3-5 متر در ثانیه نیز سبب چرخش آنها خواهد شد.

البته تا حد مشخصی هر چه قدر باد با سرعت بیشتری بورزد، برق بیشتری نیز تولید خواهد شد.

اغلب توربین های بادی دریایی ظرفیت 2-3 مگاوات (MW) دارند و
می توانند سالانه بیش از 6 میلیون کیلووات ساعت برق تولید کنند.

این میزان برق تولیدی به طور متوسط برای برآوردن تقاضای برق در حدود 1500 خانوار ​​کافی است.

طول عمر توربین های بادی به طور متوسط بیش از 25 سال است.

5 توربین زمین گرمایی

بهره گیری از نیروگاه های زمین گرمایی، راه حلی پاک و پایدار برگرفته از دل زمین برای تولید انرژی است.

این نیروگاه ها انرژی مورد نیاز خود را از طریق عبور سیال گرم شده از میان لایه های پوسته زمین به دست می آورند.

حرارت بیرون آمده از اعماق زمین سبب تبخیر آب و ایجاد بخار پرفشار و به این ترتیب توربین های تولید برق را می چرخاند.

از برخی از شیوه های گرفتن انرژی زمین گرمایی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • منابع آب داغ
  • منابع بخار خشک
  • منابع تحت فشار زمین
  • تخته سنگ های خشک داغ
  • منابع ماگمایی

نیروگاه های زمین گرمایی در مقایسه با سایر نیروگاه های انرژی های نو به دلیل بالا بودن ضریب دسترسی (۸۵ % زمان در سال)، در جهان از اهمیت فراوانی برخوردارند و
از این نوع نیروگاه ها می توان به عنوان بار پایه شبکه استفاده نمود.

نیرو گاه های زمین گرمایی بر اساس نوع سیال خروجی از زمین به سه دسته تقسیم میشوند:

  1. سیال خروجی از چاه بخار
  2. سیال خروجی از چاه بخار و مایع داغ
  3. سیال خروجی از چاه مایع داغ

البته یکی از معایب نیروگاه های انرژی زمین گرمایی این است که
فقط در مناطق بسیار محدودی از کره زمین امکان استفاده از آن وجود دارد.

یکی از بزرگترین آنها در گایزر، کالیفرنیا، ایالات متحده ی آمریکا قرار گرفته است که تصویری از آن را مشاهده می کنید.

نوع زمین گرمایی